آقای منتظری اخیرا با اشاره به ماجرای اهانت به امام خمینی گفتهاند: «حالا یک کسی در یک جایی کار خلافی کرد و عکس ایشان را پاره کرد، این را ما بیاییم در بوق و کرنا کنیم کار صحیحی نیست. چرا که با این کار دارید آبروی ایشان را میبرید!» وی سپس درباره امام خمینی هم اظهار نظر کردند و گفتند: «آیت الله خمینی معصوم نبودند و اشتباه هم داشتهاند»
ما که عاشق امام خمینی هستیم، هرگز ایشان را معصوم و بدون اشتباه نمیدانیم، اما اگر قرار باشد درباره افراد قضاوت کنیم و مثلا اشتباهات امام خمینی را بگذاریم کنار اشتباهات آقای منتظری و بعد اشتباهات آنها را هم ردیف هم قرار بدهیم، در این صورت هم به امام خمینی ظلم کردهایم و هم به آقای منتظری. بعد هم لابد آدمهایی میگویند«حالا که هردو اشتباه میکردند، پس حق با هر دوی آنهاست و میتوان همزمان هم خط امام بود و هم خط آقای منتظری!» پس بهتر است عدالت را درباره امام و آقای منتظری رعایت کنیم و اشتباه آنها را با همدیگر مقایسه کنیم و ببینیم آیا اشتباهات آنها در یک سطح و به یک اندازه است؟!
یکی از اشتباهات بزرگ امام خمینی که اشتباهات و مشکلات بعدی را در پی داشت، دستور ایشان مبنی بر پیگیری پرونده مهدی هاشمی (برادر داماد آقای منتظری) بود. امام خمینی در نامهای خطاب به آقای منتظری مینویسد: «علاقه اینجانب به جنابعالى بر خود شما روشنتر از دیگران است… این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقاى سید مهدى هاشمى است به شما. من نمىخواهم بگویم که ایشان حقیقتاً مرتکب چیزهایى شدند؛ بلکه مىخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار، از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیباً و امثال آن مىباشند و چنین شخصى، ولو مبرا باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالى است که بر همه حفظش واجب مؤکد است.
آنچه مسلّم است و در آن پافشارى دارم رسیدگى به وضعیت و موارد اتهام او است، رسیدگى به خانه تیمى و انباشتن اسلحه، آن هم با پول ملت، به اسم کمک به سازمانهاى به اصطلاح آزادیبخش. اصولًا یک همچو اعمالى بدون دخالت دولت جرم است و باید ایشان، که صلاحیت این امر را ولو واقعاً براى این سازمانها باشد ندارد و دخالت در حکومت است، جواب بدهد. این امر قطعى است. و آنچه از شما مىخواهم در رتبه اول پیشنهاد مستقیم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسیدگى به این امور است. و اگر براى شما محذور دارد، به طورى که تکلیف شرعى از شما ساقط است، سکوت است. حتى در محافل خصوصى دفاع از یک همچو شخصى که خطر براى حیثیت شما است و احتمال فساد و خونریزى بیگناهان است سَم قاتل است.
باید تمام فعالیتها که به اسم کمک به سازمانهاى به اصطلاح آزادیبخش است قطع شود و تمام کسانى که در این امور دخالت داشتهاند محاکمه شوند و آنچه مسلّم است و مایه تأسف، حسن ظن جنابعالى به اعمال و افعال و گفتهها و نوشتههاست که به مجرد وصول به شما ترتیب اثر مىدهید و در مجمع عمومى صحبت مىکنید و به قوه قضاییه و غیره سفارش مىدهید و من از شما، که دوست صمیمى سابق و حال من هستید و مورد علاقه ملت، تقاضا مىکنم که با اشخاص صالح آشنا به امور کشور مشورت نمایید، پس از آن ترتیب اثر بدهید، تا خداى نخواسته لطمه به حیثیت شما، که برگشت به حیثیت جمهورى است، نخورد. آزادى بىرویّه چند صد نفر منافق، به دستور هیأتى که با رقت قلب و حسن ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدیها را بالا برده است. «ترحم بر پلنگ تیز دندان- ستمکارى بود بر گوسفندان» من تأکید مىکنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدى پاک کنید که این راه بهتر است؛ و الّا هیچ عکس العملى در رسیدگى به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگى به امر جنایاتِ مورد اتهام حتمى است. سلامت و توفیق جنابعالى را خواهانم. (صحیفه نور، ج20)
این از اشتباه امام خمینی که برای نجات آقای منتظری به وی توصیه میکند بیت خود را از آدمهای جنایتکار و قاتل پاک کند. اما اشتباه آقای منتظری، ببینیم آقای منتظری در جواب نامه محبتآمیز و پدرانه امام راحل چه کردند؟ مهدی هاشمی در برگه بازجوییاش در این خصوص نوشته است: روز آخری که قصد داشتم خود را به وزارت اطلاعات معرفی کنم، آقا (منتظری) مرا احضار کردند و گفتند حضرت امام نامهای برای من نوشتهاند و قسمتی از آن را که درباره من بود، خواندند. بعد اضافه کردند که من هم یک نامهای برای امام نوشتم و آن قسمتی را که درباره من بود برایم خواندند. بعد گفتند: «امام با نامه خودشان، خواب را از چشم من گرفتهاند. من هم نامهای نوشتم که خواب را از امام بگیرد!» مرحوم حاج سید احمد خمینی هم در رنجنامهای که برای آقای منتظری نوشته بودند، دقیقا به همین مساله اشاره کردند: «این مطلب را شما هم به من گفتید که من هم نامهای نوشتم تا خواب را از چشم آقا بگیرم!»
اشتباه دوم امام این بود که بعد از اعتصاب و قهر کردن آقای منتظری، از ایشان دعوت کردند تا به همراه مسئولان نظام در جماران حضور داشته باشند. امام در آن جلسه با تواضع بسیار با آقای منتظری صحبت کردند، اما اشتباه آقای منتظری ؟ ماجرایش را باز هم از رنجنامه حاج سید احمد خمینی بخوانیم:
«امام با کمال بزرگواری شما را خواستند و شما در جلسهای در منزل اینجانب که سران قوا و نخستوزیر بودند، شرکت کردید. از ابتدا معلوم بود که به شما گفته بودند که زیر بار هیچ پیشنهادی نروید تا آقا مهدی را آزاد کنند. چرا که با همه با خشونت برخورد کردید. امام در این جلسه با تواضع بسیار از شما خواستند که اعتصاب خود علیه نظام را بشکنید. به شما گفتند: آیا شما، ماها را دشمن خود میدانید؟ یقینا این را نمیتوانید بگویید. بعد با حالت بسیار صمیمی و گرم فرمودند: من از شما خواهش میکنم که این کارها را کنار بگذارید و مشغول کار خود شوید. قبول نکردید! فرمودند: من به شما ارادت دارم. من مخلص شما هستم. از این مرید و مخلص خود قبول بفرمایید و به کار خود مشغول شوید. با کمال خشونت گفتید: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها»
در این هنگام من به دوستان نگاه کردم. دیدم همگی از شرم و حیا، سرهایشان را پایین انداختهاند و آقای خامنهای اشک در چشمانشان بود. آقای رفسنجانی و من در جلو امام به شما گفتیم که شما قائل به ولایت فقیه هستید و به قول خودتان 700 صفحه پیرامون آن مطلب نوشتهاید (البته تا آن موقع) چرا گوش به حرف امام نمیدهید؟ باز همان جمله «لایکلف الله نفسا» را به زبان آوردید و امام با خونسردی به شما نگاه میکردند!» (رنجنامه ص 45)
اشتباه دیگر امام پافشاری و ایستادگی بر اجرای عدالت و حکم محکومیت سید مهدی هاشمی قاتل بود و اشتباه آقای منتظری هم این بود که به امام پیغام داد: «سید مهدی هرچه بود و شد، بالاخره بیست سال سنگ اسلام و انقلاب و امام را به سینه زد!»
و سرانجام بزرگترین اشتباه امام که هنوز هم بغض و کینه آقای منتظری را به همراه دارد، برکناری آقای منتظری از قائممقامی و نجات کشور و مردم و انقلاب اسلامی از رهبری آیندهی آقای منتظری بود: «جناب آقاى منتظرى با دلى پر خون و قلبى شکسته چند کلمهاى برایتان مىنویسم تا مردم روزى در جریان امر قرار گیرند… از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامى عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین مىسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبرى آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدرى مطالبى که مىگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهاى براى جواب به آنها نمىدیدم… در مسئله مهدى هاشمىِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر مىدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام مىدادید که او را نکشید. از قضایاى مثلِ قضیه مهدى هاشمى که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامى آنها را ندارم… سعى کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدى هاشمى و لیبرالها نریزد. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک مىشوید در هیچ کار سیاسى دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. دیگر نه براى من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهاى بیگانه دهند. نامهها و سخنرانیهاى منافقین که به وسیله شما از رسانههاى گروهى به مردم مىرسید؛ ضربات سنگینى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحى له الفداء- و خونهاى پاک شهداى اسلام و انقلاب گردید؛ براى اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند …
سخنى از سرِ درد و رنج و با دلى شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خداى خود عهد کردم که از بدى افرادى که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشى نکنم. من با خداى خود پیمان بستهام که رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمى دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق مىافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعى خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعى کنند تحت تأثیر دروغهاى دیکته شده که این روزها رادیوهاى بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مىکنند نگردند. از خدا مىخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضى هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزى نداریم، هرچه هست اوست.
امام خمینی چند روز بعد در نامهای خطاب به نمایندگان مجلس و وزرا مینویسد:
شنیدم در جریان امر حضرت آقاى منتظرى نیستید و نمىدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولى متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعى اقتضا مىکرد تا تصمیم لازم را براى حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلى پرخون حاصل عمرم را براى مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم ان شاء اللَّه خواهران و برادران در آینده تا اندازهاى روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخى بردار نیست؛ و در صورت تخطى، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفى خواهد شد. والسلام …
قابل توجه بعضی ها:
نظرات آقای منتظری درباره ولایت فقیه، وقتی قرار بود خود ایشان ولی فقیه باشد: حتی انتخاب کاندیداهای ریاست جمهوری هم باید با اجازه ولی فقیه باشد!
بخشهایی از مرامنامه نهضتهای آزادی بخش وابسته به مهدی هاشمی: قیام مسلحانه علیه هر نظام و حکومتی که در خط اصیل اسلام نباشد زیر هر اسمی ولو اسم مسلمانی داشته باشد//واحد اطلاعات و تحقیقات وظیفه دارد کلیه عوامل ضدانقلاب و جاسوسهای بینالمللی را شناسایی و برای هر کدام تشکیل پرونده دهد و آنها را به مقامات ذیصلاح معرفی و در صورت نداشتن مدرک و محرز بودن خطرناکی آنان- آنها را ربوده و اعدام نماید!!
«یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند. وقتی بلند شدید بروید، امام فرمودند: بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند. امام تنها همین دو جمله را فرمودند. آیا از خود پرسیده اید که چه کردید که امام، مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟»